متن آهنگ سالار عقیلی تیتراژ سریال وارش
امروز نه ” آغاز و نه ” انجام جهان است ??
ای بس غم و شادی که ” پس پرده ” نهان است ??
گر ?? مرد رهی غم مخور ?? از دوری و دیری ??
دانی که ” رسیدن هنر ?? گام زمان است ??
تو رهرو دیرینه ” ی سر ?? منزل عشقی ??
بنگر ?? که ” ز خون تو به ” هر ?? گام نشان است ??
آبی که ” بر ?? آسود زمینش بخورد زود ??
دریا شود آن رود که ” پیوسته ” روان است ??
باشد که ” یکی هم به ” نشانی بنشیند ??
بس تیر ?? که ” در ?? چله ” ی این کهنه ” کمان است ??
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه ??
این دیده ” از آن روست که ” خونابه ” فشان است ??
روزی که ” بجنبد نفس باد بهاری ??
بینی که ” گل و سبزه ” کران تا به ” کران است ??
ای کوه ” تو فریاد من امروز شنیدی ??
دردی ست درین سینه ” که ” همزاد جهان است ??
خون می چکد از دیده ” در ?? این کنج صبوری ??
این صبر ?? که ” من می کنم افشردن جان است ??